معرفی کتاب صوتی پیرمرد و دریا
«پیرمرد و دریا» اثر زیبا و تاثیرگذار ارنست همینگوی، نویسنده محبوب آمریکایی، بسیار روان و دوستداشتنی است. داستان این کتاب گویا، داستان پیرمرد ماهیگیر لاغر و نحیفی است که زمانی دریا قلمرو پادشاهیاش بود اما اکنون مدتی است با قایق خالی از دریا برمیگردد بیآنکه صیدی داشتهباشد. او آرزو دارد قبل از مرگ بزرگترین ماهی زندگیاش را صید کند تا اینکه بلاخره اتفاق بزرگ میافتد اما چه تلخ و چه سخت... این رمان واپسین اثر مهم داستانی ارنست همینگوی است که در سال ۱۹۵۱، در کوبا آن را نوشت و سال بعد به چاپ رساند: دریا بسیار زیبا و مهربان است اما میتواند به قدری ظالم باشد و ناگهانی عمل کند که چنین پرندگانی که پرواز میکنند، غوطه ور شده و شکار میکنند، با صدای محزون ضعیفشان، برایش بیش از حد ظریف ساخته شدهباشند. او همیشه دریا را با عنوان «لامار «که اسپاناییها وقتی دریا را خیلی دوست دارند به این نام میخوانند، تصور میکرد. آنهایی که دریا را دوست دارند، گاهی حرفهای بدی در موردش میزنند اما همیشه به گونهای از آن یاد میکنند که گویی یک زن است. بعضی ماهیگیران جوانتر که قایقهای موتوری داشتند و از گویهای شناور برای پیدا کردن راه خود استفاده میکردند از دریا به عنوان «ال مار«که مردانه است نام میبردند. آنها از دریا به عنوان یک ستیزه جو، مکان و حتی دشمن یاد میکردند اما پیرمرد همیشه دریا را زنانه و چیزی که یا به انسان لطف بزرگی میکند یا لطفش را از او دریغ میکند و اگر وحشیانه یا بدجنس عمل میکند به این خاطر است که کمکی از او برنمیآید، تصور میکرد. او فکر میکرد اثر ماه بر روی دریا مثل اثر آن بر روی زنان است. پیرمرد به آرامی پارو میزد و زیاد به خودش فشار نمیآورد چون دریا بسیار آرام بود و گاهی موجهایی میآمد که یک سوم نیروی پیش برنده قایق را مهیا میکرد. زمانی که هوا روشن شد متوجه شد خیلی دورتر از جایی است که امیدوار بود تا این ساعت رسیده باشد. با خودش فکر کرد: «من یه هفته در قسمتهای عمیق مشغول بودم و چیزی صید نکردم. امروز به محلی که دسته ماهیهای بونیتو و آلباکور هست میرم تا شاید ماهی بزرگی اونجا پیدا کنم.»